سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سخن عشق

صفحه خانگی پارسی یار درباره

» جک های باحال و شنیدنی - اخر خنده

 

 اگه یه روز فکر کردی که یه نفر هر جا می ری دنبالته و هر مشکلی واست پیش میاد واسش مهمه و میخواد بهت کمک کنه مطمئن باش که اون من نیستم

 یه روز میام دنبالت و دستت رو می گن می برمت یه جایی که دست هیچ کس بهت نرسه برم (قربان تو عزرائیل)

 یرازب راک رس ور یکی ه د یم ل اح ردقچ(زیاد به مغزت فشار نیاربرعکس بخونش) 

 در تبریز به مناسبت میلاد حضرت علی به کسانی که نامشان میلاد بود جوایزی داده شد!!!! 

 به اصفهانیه میگن شیرین تر از عسل چی خوردی؟میگه ترشی مجانی!!! 

 ترکه زنگ میزنه به ۱۱۰ می گه ببخشید فرمان و دنده و گاز و ترمز و کلاج ماشین منو دزدیدیندپلیس ۱۱۰ به ترکه می گه ببخشید شما ترکین میگه آره .پلیس بهش می گه پس لطف کنید در ماشین رو باز کنید پیاده شین حالا برین جلوی ماشین بشینین!!!!! 

 یه لره میاد تهران ، میبینه همه آستین کوتاه پوشیدن . میگه : اِ ، پس اینا دماقشونو با چی پاک میکنن 

 وقتی اومدم چونان حالتو می گیرم که نفست بند بیاد از ترس پاهات بلرزه همچین آبروت رو می برم که سرتو بالا نگیری بچه سوسول من قبض موبایلتم 

 به یه لره میگن خسته نباشی میگه اگه باشم چه غلطی می کنی ؟؟!!!!! 

 از ترکه میپرسن ساعت چنده بلد نبوده بگه یه کم اینور اونورو نگاه میکنه میگه بدو بدو دیرت شده 

 وقتی به قیافه تو فکر می کنم........................به شوخ طبعی خدا پی می برم 

  از لره می پرسن 12 فروردین چه روزیه؟ می گه روزی که می ریم جا می گیریم واسه 13 به در 

 مگه میشه دوسش نداشته باشم ، مگه می شه بی اون باشم ،مشگه میشه همیشه بغلم نباشه ،اگه بره میمیرم،نمی دونی چقد دوسش دارم،تموم زندگیمه ،انقد نازه، اسم سگم بلفیه بلفی 

 می گن ترکه در سر پست نگهبانی خری را با تیر می زنه فردای همان روز تیتر اول روزنامه ها این است:باز هم بـــــــرادر کشــــــی  

 اگر این اس ام اس رو بخونی، "ویروس" وارده مغزت میشود                                         !

! مغز پیدا نشد!! 

 ترکه غیرتی میشه به زنش میگه کجا میری؟ زنش میگه حموم ترکه میگه : نمی خواد خودم میرم!!!!! 

 بر سنگ سپیدی نشسته بودم و شوق حضورت را مشتاقانه می طلبیدم... باد فرارسیدنت را به مشام  جان نواخت و من از خود بیخود شدم... دقایقی بعد زانوهایم لرزید و من سرخ شدم!! زرد شدم و تو  آمدی!... من سیفون را کشیدم آب تو را برد

 در اصفهان هیچ کس ساعت ندارد چون همه از ساعت میدان شهر استفاده می کنن


وباز هم بعد از مدتها .... تظاهر به صدا در عمق سکوت ...

 
  رفتی خاطره های تو نشسته تو خیالم بی تو من اسیر دست آرزوهای محالم یاد من نبودی اما، من به یاد تو شکستم غیر تو که دوری از من ، دل به هیچ کسی نبستم یاد من باش تا بتونم، همیشه برات بخونم بی تو وعطر تن تو، یه چراغ نیمه جونم

هفت شهر عشق شهر اول: نگاه و دلربایی شهر دوم: دیدار و آشنایی شهر سوم: روزهای شیرین و طلایی شهر چهارم: بهانه،فکر،جدایی شهر پنجم: بی وفایی شهر ششم: دوری و بی اعتنایی شهر هفتم: اشک،آه،تنهایی

عشق نخستین بینش را نسبت به ابدیت به تو هدیه می دهد. عشق نخستین آزمونی است که زمان را به فراسو می برد. این گونه است که عاشقان هرگز از مرگ نمی هراسند. عشق مرگ نمی شناسد...

یه روز عشق و دیوونگی و محبت و فضولی داشتن با هم قایم باشک بازی می کردن نوبت به دیوونگی که رسید همه را پیدا کرد اما هر چه گشت از عشق خبری نبود فضولی متوجه شد که عشق پشت یه بوته گل سرخ قایم شده دیوونگی رو خبر کرد و دیوونگی یه خار بزرگ برداشت و در بوته ی گل سرخ فرو کرد صدای فریاد عشق بلند شد وقتی به سراغش رفتند دیدند چشماش کور شده و دیوونگی که خودشو مقصر می دونست تصمیم گرفت که همیشه عشقو همراهی کنه و از اون به بعد دیوونگی شد عصای عشق

میمیرم مرا در تابوت سیاهی بگزارید تا همه بدانند در تاریکی به سر می برده ام دستهایم را از تابوت بیرون بگزارید تا همه بدانند به آنچه می خواستم نرسیدم چشمهایم را باز بگزارید تا همه بدانند چشم انتظار از دنیا رفته ام روی قبرم تکه یخی بگزارید تا مثل باران برایم اشک ریزد و روی سنگ قبرم چیزی ننویسید تا همه فراموشم کنند...

**کاشکی مانیتورت بودم همیشه رخ به رخت بودم...... کاشکی که کیبورتت همیشه زیر انگشتات بودم.......کاشکی که هدفونت بودم همیشه در گوشت بودم .......کاشکی که موست بودم همیشه تو مشتت بودم .. ....کاشکی پسووردت بودم همیشه توی فکرت بودم

 گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست/ بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست/ گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن/ گفتی باید بروم حوصله ای نیست/ پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف/ رفتی تو و دیگر اثر از چلچله ای نیست/ گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت/ جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست/ رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت/ بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست.

 یادت باشه اگه شبی رفتی ستاره بیاری قلبتو وقت اومدن توآسمون جانذاری نری یه وقت پیداکنی توآسمون ستاره ای یه وقت باچشمات نبینم یه چشمکی اشاره ای یه وقت نبینم خودت هم مثل ستارها شدی ستاره ای رودیدی و...روزوشب ازخود بیخودی این زمینم واسه خودش یه آسمونه رنگیه آسمون این پایینا پرازستاره سنگیه یه وقت ازاین ستارهاگول نخوری ماه شبم آخه برای داشتنت همیشه درتاب وتبم می ترسم ازدستت بدم اگه بری به آسمون بی خیال ستاره شو پیش من خاکی بمون

 کاش آدما عاشق نمیشدن کاش بین عاشقا فاصله نبود کاش بین عشاق جدایی نبود کاش هیچ عشقی نمیره کاش عشق همه پاک باشه کاش کاش کاش........ خدایا میشه این آرزوها به حقیقت تبدیل بشه؟ تو میتونی پس دل هیچ عاشقی رو نشکن. تو تنهایی میدونی تنها بودن چقدر سخته

عشق یعنی شاعری دلسوخته عشق یعنی آتشی افروخته عشق یعنی با گلی گفتن سخن عشق یعنی خون لاله بر چمن عشق یعنی شعله برخرمن زدن عشق یعنی رسم دل بر هم زدن عشق یعنی یک تیمم، یک نماز عشق یعنی عالمی رازو نیاز عشق یعنی با پرستو پر زدن عشق یعنی آب بر آذر زدن عشق یعنی چون محمد پا به راه عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه عشق یعنی بیستون کندن به دست عشق یعنی زاهد اما بت پرست عشق یعنی همچو من شیدا شدن عشق یعنی قطره و دریا شدن عشق یعنی یک شقایق غرق خون عشق یعنی درد و محنت در درون عشق یعنــی
دیده بر در دوختن عشق یعنی در فراقش سوختن عشق یعنی قطعه شعر ناتمام عشق یعنی بهترین حسن ختام

 ای که می پرسی نشان عشق چیست عشق چیزی جز ظهور مهر نیست..... عشق یعنی مهر بی چون و چرا ؛ عشق یعنی کوشش بی ادعا ..... عشق یعنی مهر بی اما اگر ؛ عشق یعنی رفتن با پای سر ..... عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست ؛ عشق یعنی جان من قربان اوست ..... عشق یعنی خواندن از چشمان او ؛ حرفهای دل بدون گفتگو ..... عشق یعنی عاشق بی زحمتی ؛ عشق یعنی بوسه بی شهوتی ..... عشق ، یار مهربان زندگی ؛ بادبان و نردبان زندگی ..... عشق یعنی دشت گلکاری شده ؛ در کویری چشمه ای جاری شده ..... یک شقایق در میان دشت خار ؛ باور امکان با یک گل بهار

عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر عشق یعنی سر به دار آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی مست و بی پروا شدن عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن عشق یعنی رازقی ، یعنی نسیم عشق یعنی مست گشتن از شمیم عشق یعنی آفتاب بی غروب عشق یعنی آسمان ، یعنی فروغ عشق یعنی آرزو ، یعنی امید عشق یعنی روشنی ، یعنی سپیدعشق یعنی غوطه خوردن بین موج عشق یعنی رد شدن از مرز اوج عشق یعنی از سپیده تا سحر عشق یعنی پا نهادن در خطر عشق یعنی لحظه دیدار یار عشق یعنی دست در دست نگار عشق یعنی عقل شد مدهوش تو عشق یعنی مست در آغوش تو عشق یعنی لحظه های بی قرار عشق یعنی صبر ، یعنی انتظار عشق یعنی اشتیاق و اضطراب عشق یعنی دلهره ، یعنی شتاب عشق یعنی اشک ، یعنی عاطفه عشق یعنی یادگاری خاطره
**عشق یعنی لایق مریم شدن عشق یعنی با خدا همدم شدن عشق یعنی جام لبریز از شراب عشق یعنی تشنگی ، یعنی سراب عشق یعنی خواستن ، له له زدن عشق یعنی سوختن ، پر پر زدن عشق یعنی سالهای عمر سخت عشق یعنی زهر شیرین ، بخت تلخ عشق یعنی با "خدایا" ساختن عشق یعنی چون همیشه "باختن"

 در میان همه گل گشتم و عاشق نشدم در عجب بودم که تورا دیدم و دیوانه شدم تا کجا باید سفر کرد تا به کی باید دوید از کجا باید گذر کرد تا به شهر تو رسید گفتی که طبیب دل هر بیماری پس طبیب دل من باش که بیمار توءم گر همسفر عشق شدی مردسفر باش هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش

گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم/ گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو/ گفتم این روی فرشتست عجب یا بشر است/ گفت این غیر فرشتست و بشر هیچ مگو/ گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد/ گفت می باش چنین زیر و زبر هیچ مگو

همیشه از نگاه تو با تو عبور می کنم از این که عاشق توام حس غرور می کنم دوباره با سلام تو تازه تازه می شوم با نفس ساده تو غرق ترانه می شوم با تو ستاره میشوم ......... از سایه های ملتهب همیشه می گریختم با رفتن تو هر نفس بغض دوباره میشوم ناجی شام شوکران; با دل عاشقم بمان به حرمت حضور تو چون تو یگانه میشوم خانه به خانه دیدمت همچو فسانه دیدمت با تو ستاره میشوم
**عشق چیست؟ 3 ثانیه نگاه، 3 دقیقه خنده، 3 ساعت صفا، 3 روز آشنایی، 3 هفته وفاداری، 3 ماه بیقراری، 3 سال انتظار، 30 سال پشیمانی!

**به سلامتی دیوار، چون که هر مرد و نامردی بهش تکیه میکنن! به سلامتی کلاغ نه برای سیاهیش، برای یک رنگیش، به سلامتی کرم خاکی، نه برای کرم بودنش، برای خاکی بودنش، به سلامتی گاو، چون نگفت من، گفت ما! و به سلامتی ما، که دوست داشتن یادمون نرفته!

 گفتگوی ماه و نابینا: نابینا گفت: دوستت دارم ماه گفت تو که منو نمی بینی چطوری دوستم داری نابینا گفت اگه می دیدمت عاشق زیباییت می شدم اما الان که نمی بینمت عاشق خودت هستم.

چشمان خسته ات ، آرام و بی صداست گویی ز راز تو، آگه فقط خداست ناگفته های تو، در سینه ات نهان اما سکوت تو، گویای صد بیان آن گونه های تو ، دشت شقایق است شرح سکوت تو، نشر حقایق است تنهایی و غریب ، در بزم بی کسان رنجیده سینه ات ، از ظلم ناکسان گر چه تبسمی ، بر لب نشانده ای در پشت خنده ات ، دل خسته مانده ای

بابا کجایی؟ نیستی؟ توریستی؟ امپریالیستی؟کمونیستی؟ فاشیستی؟دموکراتیستی؟ خدایی نکرده مریض که نیستی؟راستی هرجا هستی و هرکی هستی بیسته بیستی

در وجودم چیزی هست که تو را نجوا می کند ... و تنها عشق مرا رها می کند ... و نور آن نگاهی ست که تو به من روا می کنی ... پس عشق و نور را از من دریغ نکن و بر من بتاب که بی عشق تو ؛ بی نگاه تو ؛ بی تو رو به غروب رهسپارم.... مرا به طلوعی دیگر برسان

وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم وقتی که دیگر رفت، من به انتظار آمدنش نشستم وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد ، من او را دوست داشتم وقتی که او تمام کرد من شروع کردم وقتی او تمام شد من آغاز شدم و چه سخت است تنها متولد شدن. مثل تنها زندگی کردن . مثل تنها مردن...

*هرگاه یک مسیحی می میرد بر سر مزارش صلیبی می آویزند تا همه بدانند آنجا گوری است تو هم بر گردنت صلیبی بیاویز تا همه بدانند سینه ی تو گورستان مــن است...

 وقتی بارون نگاهت رو به نگاهم ریختی؛‌دلم زنده شد. وقتی با دلت قدم به دلم گذاشتی؛ زلزله‌ی شدیدی رو توی دلم حس کردم . وقتی اومدی؛ تموم تنهاییهام رو با خودت بردی. از همون اول می دونستم اومدی که توی قلبم بمونی..... برای همیشه پس ای نازنین ! ‌ای تنها مونس ! ای عشق : بمون تا بتونم بمونم .

 بنوش به سلامتیه هر چی عاشقه تو این دنیاست: به سلامتی گاو چون نگفت من گفت ما. به سلامتی کرم خاکی به خاطر خاکی بودنش بسلامتی خیار به خاطر یارش به سلامتی شلغم به خاطر اون غمش به سلامتی کلاغ هر چند که سیاهه ولی عوضش یه رنگه به سلامتی دیوار که هر مرد و نامردی بهش تکیه میده به سلامتی شمع که حرف نمیزنه عمل میکنه و تا آخرش به پات میسوزه به سلامتی خودت و خودم که مدتهاست دوستیم و همدیگرو ایگنور نمیکنیم که هیچ خیلی هم با هم مهربونیم

 وقتی کسی نیست که به دادت برسه پس داد نزن، سکوت کن، شاید از سکوتت همه بفهمن که چه قدر درد و رنج توی وجودت انباشته شده، فریاد دردت رو دوا نمیکنه، اما سکوت شاید نتونه دردتو از بین ببره اما میتونه خیلی راحت تو را از این دنیای مسخره نجات بده

خداوند یک زندگی به تو داده که آنرا زندگی کنید ، خود انگیخته و بدون الگو آنرا زندگی کن. برده و مقلد نباش. خودت را دوست بدار، به خودت احترام بگذار و سعی کن همانطور که احساس میکنی زندگی کنی. و حتی اگر شکست بخوری ، راضی خواهی بود و با تقلید از دیگری ، حتی اگر پیروز شوی، در درون خالی خواهی بود و پوشالی

روزی که عشق وارد خانه قلبم شد او را نشناختم، مدتی طول کشید تا با او آشنا شدم ، از او خوشم آمده بود ، خواستم به او بگویم برای همیشه در خانه قلب من بمان اما قبل از این که من به او بگویم ، به من گفت آمده ام برای همیشه اینجا بمانم

توی ساحل روی شنها قایقی به گل نشسته یکی با چشمای گریون گوشه ای تنها نشسته نگاه پر اضطرابش به افق به بینهایت ساکته اما تو قلبش داره یک دنیا شکایت توچشاش حلقه اشکه توی قلبش غم دنیا منتظر به راه یاره تا بیاد امروز و فردا باورش نمیشه عشقش همه دنیاش زیر آبه تنها مونده توی ساحل زندگی براش عذابه

اگر قرار باشه ظرف 24 ساعت دنیا به پایان برسه تموم خط های تلفن و تالارهای گفتگو و ایمیل ها اشغال میشه. پر میشه از کلمه های (( از اینکه رنجوندمت پشیمونم من رو ببخش یا تو را عاشقانه می پرستم یا مراقب خودت باش )) اما بین این همه پیام یکی از همه تکون دهنده تره (( همیشه عاشقت بودم ولی هیچوقت بهت نگفتم )) پس عشق و محبت را تقدیم آنکه دوستش داریم کنیم شاید فردایی دگر هرگز نباشد

بفرستین: 1-مرام فقط مرام گاو چون نگفت من گفت ما 2- صفا فقط صفای مورچه که هر وقت گریه کرد هیچکس اشکش ندید 3- رفیق فقط کلاغ نه بخاطر سیاهیش به خاطر یه رنگیش 4- معرفت فقط معرفت کرم نه به خاطر کرم بودنش به خاطر خاکی بودنش 5- یه رنگی فقط یه رنگی دیوار که هرچی مردو نا مرده بهش تکیه میدن 6- نامردا رو خیلی دوست دارم چون اگه نباشن مردا مشخص نمی شن

 اگه تورو خواستن اشتباهه اگه باتوبودن اشتباهه اگه عاشق توبودن اشتباهه اگه واسه تومردن اشتباهه پس توبهترین و قشنگترین اشتباه زندگی من هستی

در خواب ناز بودم شبی.... دیدیم کسی در میزند.... در را گشودم روی او ...دیدم غم است در می زند... ای دوستان بی وفا...از غم بیاموزید وفا...غم با آن همه بیگانگی..... هر شب به من سر می زند

 یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم تا کسی که به ما تکیه کرده سرش درد نگیره یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عمل کنیم. یادمون باشه هیچوقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم چون امکان داره زیاد نتونه طاقت بیاره . یادمون باشه اگه کسی دوستمون داشت بهش نگیم برو گمشو چون زندگیش رو ازش میگیریم

 گر عاشقانه مردن را بلد نیستیم لااقل عاشقانه زندگی کنیم ....سوختن حرف کمی نیست آنانکه ساختند و سوختند....

 خیلی سخته که بغض داشته باشی ، اما نخوای کسی بفهمه ... خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی ... خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری ... خیلی سخته که روز تولدت ، همه بهت تبریک بگن ، جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای ... خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی ، بعد بفهمی دوست نداره

 اونیکه میگفت جونش به جونت بنده حالا داره به گریه هات میخنده اونی که می گفت بدون تو میمیره دروغ میگه دلش جنس کویره دروغ میگه تو گوش نده به حرفاش نگو هنوز میخوای بمونی باهاش خیال نکن بدون اون میمیری بزار بره نباشه جون میگیری

 تودلت یه جای دیگه اینو چشمات داره میگه ولی من دیگه میدوونم که تو کفشت پره ریگه منو و تو چه ساده بودیم که بهم دل داده بودیم پای این عشق خیالی بدجوری افتاده بودیم منو و تو چه ساده بودیم که بهم دل داده بودیم پای این عشق خیالی بدجوری افتاده بودیم تو برو سراغ عشقی که تا نفهمه تو کی هستی پای عشق تو بمیره و نفهمه خالی بستی منو و تو چه ساده بودیم که بهم دل داده بودیم پای این عشق خیالی بدجوری افتاده بودیم

فرشتگان روزی از خدا پرسیدند: بار خدایا تو که بشر را اینقدر دوست داری غم را دیگر چرا آفریدی؟ خداوند گفت : غم را بخاطر خودم آفریدم چون این مخلوق من که خوب می شناسمش تا غمگین نباشد به یاد خالق نمی افتد..؟؟؟

 زندگی نامه ی شقایق چیست ؟ رایت خون به دوش وقت سحر نغمه ای عاشقانه بر لب باد زندگی را سپرده در ره عشق به کف باد و هرچه باداباد

آدمک آخر دنیاست بخند آدمک مرگ همین جاست بخند آن خدایی که بزرگش خواندی به خدا مثل تو تنهاست بخند دست خطی که تو را عاشق کرد شوخی کاغذی ماست بخند

 اگه دبیر ریاضی بودم ثابت میکردم که چگونه شعاع نگاهت از مرکز قلبم میگزرد ...اگر دبیر شیمی بودم نام تو را در قلبم پخش میکردم تا محلول با محبت شود ... ا ... اگر دبیر جغرافی بودم میدونستم که خوش آب و هوا ترین منطقه آغوش گرم توست ...اگر دبیر زبان بودم با زبان بی زبانی میگفتم دوستت دارم ...واگر دبیر زیست بودم می نداختمت جای کوچکی که بهت ضربه میزننواز دیواراش خون می چکه ولی تو ناراحت نشو چون اونجا قلبمه

وقتی دخترها کوچکند عاشق عروسکند و پسرها عاشق مردان غول پیکر اما نمی دونم چرا وقتی بزرگ می شن پسرها عاشق عروسک می شن و دخترها عاشق مردان غول پیکر

 همیشه در کوچه بن بست هم دری است که به سوی خدا باز می شود.

یادمان باشد اگرشاخه گلی چیدیم/ وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم/ پــر پروانه شکستن هـنــر نیست/ گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم/ یادمان باشد ســـر ســـجاده عشق/ جز برای دل مــحبوب دعـــــائی نکنیم/ یادمان باشد از امروز خطائی نکنیم/ گر در خود شکنیم هیـچ صدائی نکنیم/ یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند/ طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم

 بـاهـات نبـودم ، برات که بودم/ اگه چشمات نبودم ، نگات که بودم / هـمه ی گـفـتـنی هـام فـقط تـو بودی، اگه حرفات نبودم ، صدات که بودم/ اگه پـاهـات نبودم ، یه راه که بودم/ اگه گریه نبودم ، یه آه که بودم / تو خودت مثـل روز آفتابی هستی اگه خورشید نبودم ، یه ماه که بودم/ می تونستی واسه من یه چاره باشی توی آسـمـون دل

 مانده ام در کوچه های بی کسی/ سنگ قبرم را نمی سازد کسی/ مُردم خاکسترم را باد برد/ بهترین یارم مرا از یاد برد

 غرورت را به خاطر دل کسی که دوستش داری بشکن ولی هیچ وقت دل کسی را که دوستش داری به خاطر غرورت نشکن

 چه زیباست بخاطر تو زیستن وبرای تو ماندن بپای تو مردن وبه عشق تو سوختن؛ وچه تلخ وغم انگیز است، دور از توبودن، برای تو گریستن؛ و به عشق و دنیای تو نرسیدن؛ ایکاش می دانستی بدون تو، مرگ گواراترین زندگیست؛ بدون تو وبه دور ازدستهای مهربانت، زندگی چه تلخ وناشکیباست. ایکاش می دانستی مرز خواستن کجاست، وایکاش میدیدی قلبی راکه فقط برای تو می تپد

 غربت دیرینه ام را با تو قسمت میکنم/ تا ابد با درد و رنج خویش خلوت میکنم/ رفتی و با رفتنت کاخ دلم ویرانه شد/ من در این ویرانه ها احساس غربت میکنم

 به دنبال واژه ای میگردم! تا قلمم راسیراب کنم واین آخرین شاید هم آغازی برای فرداییست که هنوز در راه نیست و کاغذهای مچاله شده ی زباله دان گواه به این راز دارند و این آیینه خسته تر از همیشه زیر غباری از دور تنها تصویر مرا بدونه هیچ واژه ای به سکوت فریاد می زند امروز غبارت را به باد می دهند

 هرگز ندیدم بر لبی لبخند زیباى تورا / هرگز نمى گیرد کسى در قلب من جاى تورا

 گل نیست چنین سرکش و رعنا که تویی/ مه نیست بدین گونه فریبا که تویی/ غم برسر غم ریخته آن جا که منم/ دل برسردل ریخته آنجا که تویی

 زندگی دفتری از خاطر هست. یک نفر در شب کم، یک نفر در دل خاک، یک نفر همدم خوشبختی هاست، یک نفر همسفر سختی هاست، چشم تا باز کنیم عمرمان میگزرد ما همه همسفریم

 اونی که یار تو بود، اگه غمخوار تو بود، قلبش رو پس نمی داد دل به هر کس نمی داد، دل می گفت مقدسه عشق اون برام بسه ،از نگاش نفهمیدم که دروغ وهوسه، غصه خوردن نداره ،گریه کردن نداره، به یه قلب بی وفا دل سپردن نداره، آخر قصه چی شد، قلب اون مال کی شد اون که از من پر گرفت چی می خواستیم وچی شد، اونی که مال تو بود اگه لایق تو بود تورو تنها نمی ذاشت، با خودت جا نمی ذاشت... اونی که یار تو بود، اگه غمخوار تو بود، قلبش رو پس نمی داد دل به هر کس نمی داد

 خوشا دردی که درمانش تو باشی خوشا راهی که پایانش تو باشی خوشا چشمی که رخسار تو بیند خوشا ملکی که سلطانش تو باشی خوشا آن دل که دلدارش تو گردی خوشا جانی که جانانش تو باشی مشو پنهان از آن عاشق که پیوست همه پیدا و پنهانش تو باشی برای آن به ترک جان بگوید دل بیچاره تا جانش تو باشی

 اگر سهم من از این همه ستاره فقط سوسوی غریبی است، غمی نیست. همین انتظار رسیدن شب برایم کافیست

 مهربانا ، سایبانی از جنس اشک و نیاز می خواهم تا سجاده ی دلم را در آن بگسترانم و با دستان خسته قنوتم از تو بخواهم که بر وجود سردم نور نگاهت را بتابانی و گل های زیبای عشق و ایمان را بار دگر در من تازه گردانی....

 هر که عاشق شد جفا بسیار می باید کشید/ بهر یک گل منت صد خار می باید کشید/ من به مرگم راضیم، اما نمی آید اجل/ بخت بد بین، از اجل هم ناز می باید کشید

 حیف از آن صداقتی که بود و نیست/ آن همه نجابتی که بود و نیست/ ای شکوه سبز تو برای من/ سایه حمایتی که بود و نیست/ یک صدای خسته در گلوی نی/ ناله شکایتی که بود و نیست/ آن همه دو بیتی آن هم غزل/ شرح بی نهایتی که بود و نیست/ عشق اگر چه گاه جلوه می کند/ عاشقی حکایتی که بود و نیست

 دستهایت تکیه گاهم بود و نیست/ عشق تو پشت و پناهم بود و نیست/ حیف! آن وقتی که عاشق شد دلم/ چیز سبزی در نگاهم بود و نیست/ عشق این سرمایه بازار دل/ آب این روی سیاهم بود و نیست/ یاد آن ایام مشتاقی بخیر/ عاشقی تنها گناهم بود و نیست

 شمع می سوزد و پروانه به دورش همه شب/ من که می سوزم و پروانه ندارم چه کنم

 روی هر سینه سری گریه کند وقت وداع/ سرمن وقت وداع گوشه دیوار گریست

 کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرت ولی.... آهسته می گویم: الهی! بی اثر باشد ...

 


تقدیم به تو

تقدیم به تو که معنی عشق رابرروی لبان من پرورش دادی ومرادر اغوش خویش پرورش دادی دوستت دارم وعاشقتم تا همیشه چشمانت وقتی قشنگ است که عا شق باشی ولبانت موقعی خندان است که قلبت پراز مهر ومحبت وگلو لهای از اتش عشق باشد اسمان رادوست دارم چون نگاه تورادر ان می بینم وستار گان رادوست دارم چون تک ستاره ای قلبم فقط تویی. وخورشید تابناک رادوست دارم به خاطر اینکه نورش را به وجود تو می تاباند از خدا می خوام فقط تورو در قلبم جاودان نگه داره و همیشه عشق را در گوش تو زمز مه می کنم واشک های پاکم را برروی دریا چه ای عشق وجود تو می ریزم.هیچ وقت مرا ترک نکن چون قلبم تاریک وسرد می شود وتنها تر از همیشه می ماند بی تو ...

 http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/111.gif


فقط به خاطر تو

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی؛ ترا با لهجه گل های نیلوفر صدا کردم. تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم. پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام روئید؛ با حسرت جدا کردم و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت حریم چشم هایم را بروی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم نمی دانم چرا رفتی نمی دانم چرا؛ شاید خطا کردم و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی نمی دانم کجا؛ تا کی؛ برای چه؛ ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر می داشت تمام بال هایش غرق در اندوه غربت شد و بعد از رفتن تو آسمان چشم هایم خیس باران بود و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد و من با آنکه می دانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد هنوز آشفته چشمان زیبای توام برگرد!


ترا من چشم در راهم

    نظر

تو را من چشم در راهم
شباهنگام، که می گیرند در شاخ تلاجن، سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم؛
تو را من چشم در راهم
شباهنگام، در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند؛
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه! من از یادت نمی کاهم؛
تو را من چشم در راهم


به نام نامی دوست

    نظر
 

دوست دارم با تمام عشق و امیدی که در آرامگاه دلم وجود دارد باورت کنم و چنان باشم که تو می خواهی دوست دارم شبی را تا صبح به تماشاگه چشمانت همان چشمان تیله ات بنشینم تا باورت کنم و باور کنم چگونه دیدن و چگونه بودن را دوست دارم که شبی را تا صبح با تو نشسته و تمام عقده‌های دلم را برایت بازگو کنم تا شاید مرحمی بر زخم دل شکسته خود گذاشته باشم دوست دارم که چنان تو را پرستش کنم که حتی مجنون لیلی اش را پرستش نکرده بود و مجنون به این عشق و به این گونه پرستش حسادت کند دوست دارم تصویری از عشق و محبت بر صفحه خونین دلم رسم کنم که حتی فرهاد تصویری به این واضعی از شیرین نکشیده باشد دوست دارم در صدر عاشقان دنیا قرار گیرم.